اینجا چه جور جاییه؟
قبل از این که این وبسایت رو راه بیاندازم، چندین و چند تجربهی وبلاگنویسی جسته و گریخته داشتهم. هیچ کدوم از اون تجربهها پیگیر و منظم نبود، و عاقبت همهی وبلاگهای قبلی ترک شدن و خاک خوردن شد.
این بار اما، برنامهم اینه که کمی جدیتر و با برنامهتر نوشتن رو پیگیری کنم. (البته خدا رو چه دیدید؟ شاید باز هم تنبلی و دلزدگی مانع شد!) و این که اینجا عموما با چهجور مطالبی ممکنه مواجه بشید رو هم جواب نسبتا سادهای براش دارم: چیزهایی که خودم ازشون خوشم میآد یا فکر میکنم که مهم هستن.
به احتمال خیلی زیاد، اینجا از تئاتر و بازیگری، تبلیغات و خلاقیت، و تجربههای شخصیم که به نظر خودم ارزش به اشتراک گذاشته شدن داشته باشن خواهم نوشت.
حالا مگه چه اتفاق جدیدی افتاده که میخوای بنویسی؟
اتفاق جدیدی که افتاده اینه که خیلی اتفاقها افتاده! دنیای الان دیگه اون دنیایی نیست که من بیست سال پیش با هزار امید و آرزو توش دنبال آیندهم میگشتم. الان اون آینده اس و خیلی چیزها تغییر کرده؛ مناسبات، روابط، ابزارها و تکنیکها و کلا همه چیز.
الان که دارم این سطر رو مینویسم دنیا هنوز درگیر یه پاندمی کشنده اس که بیشتر از یک ساله که ازش میگذره؛ تقریبا آخرین چیزی که ممکن بود نسل من فکر کنه که شاید روزی سرش بیاد. تمام کارهایی که صمیمانه دوستشون داشتم حالا تحت تاثیر فاصلهگذاری اجتماعی به حاشیه رانده شدهن. اولویتهای مردم تغییر (تنزل) کرده و تولیدات فرهنگی عموما ـ به نظر من ـ بدون در نظر گرفتن اولویتهای مردم، به اولویتهای انتزاعی و مناسبات بستهی خودش میپردازه. نتیجهی همهی اینها دور شدن من و امثال من از بطن تولید محتوای فرهنگی و ضعیف شدن صداهای متفاوت از جریان غالبه.
من همیشه فکر میکردم حرفی برای گفتن دارم. فکر میکردم ایدههای منحصربهفردی راجع به پدیدههای اجتماعی، و رویکردهای نویی برای واکنش به این پدیدهها به عنوان یک هنرمند دارم. حالا که امکانش رو ندارم که مستقیما کاری که دوست دارم رو انجام بدم، میتونم به جاش در موردش حرف بزنم. قطعا همون کار رو نخواهد کرد، ولی کاچی بعض هیچی!
چرا باید این وبلاگ رو بخونم؟
اولا که چرا که نه؟! دوما، احتمالا به این خاطر که توی اینجا سعی میشه از مطالب کلیشهای و تکراری پرهیز بشه و به هر موضوع از یک زاویه دید مستقل نگاه بشه.
من به عنوان نویسنده تلاش میکنم شکافی در اون چیزهایی که جریان غالب رسانهای سعی میکنه به عنوان حقیقت به خوردمون بده ایجاد کنم، روی چیزهایی که فکر میکنم ارزش بحث دارن مکث بیشتری بکنم، و از تجاربی حرف بزنم که دیگران نخواستهن یا نتونستهن راجع بهشون حرف بزنن.
فایدهی این کار چیه؟
فایدهی شخصی این کار برای خودم اینه بتونم ایدهها و فکرهام رو با دیگران به اشتراک بذارم و بازخورد شما رو نسبت بهشون ببینم.
به نظر من اکثریت آدمها میتونن زیر چتر هواداری و پذیرش پدیدهها با هم ارتباط پیدا کنن، اما اقلیتی که به شکل متفاوتی به اون پدیدهها نگاه میکنن راه سختتری برای پیدا کردن همدیگه دارن. شاید مطالب اینجا بتونه این مسیر رو کمی هموارتر کنه.
توی این راهی که شروع کردهم، هیچ چیز بهتر از بازخورد شما به عنوان خواننده نمیتونه چراغ هدایتگر باشه. پس لطفا بنده رو از نظرات خودتون دریغ نفرمایین، و اگر پیشنهاد یا انتقادی نسبت به مطالب وبلاگ دارین، حتما برای توی بخش دیدگاهها بنویسین. اگر هم فکر کردین هرکدوم از نوشتهها ممکنه به درد کس دیگهای بخوره، خوشحال میشم که اون رو به اشتراک بذارین. منتظر نظراتتون هستم. سلامت باشین.