نویسنده
کارگردان
محل اجرا
تاریخ اجرا
دایی وانیا و سونیا خواهرزادهاش عمرشان را با کار روی املاک پروفسور سربریاکوف شوهر خواهر مرحوم وانیا به بطالت میگذرانند. پروفسور و همسر جوان تازهاش یلنا به دیدن آنها آمده و حالا وانیا عاشق یلنا شده است. از سوی دیگر دکتر آستروف دوست خانوادگیشان نیز که عموما آن حوالی ول میچرخد نیز به یلنای جوان دل باخته است در حالی که سونیا که خلوت در آتش عشق دکتر میسوزد. در خلال این رقابتها و ناکامیهای عشقی ماجرا زمانی اوج میگیرد که پروفسور اعلام میکند میخواهد زمینها را برای سرمایهگذاری بفروشد.
دکتر آستروف محبوبترین نقشی است که بازی کردهام. به اعتقاد من این نقشی است که هر بازیگری را وسوسه میکند. کاراکتری که همواره در مرزی از تلاش و بلاطت، عشق و سرخوردگی و بیخیالی و عذاب وجدان دست و پا میزند و میتواند یکی از بزرگترین چالشهای پیش روی یک بازیگر باشد.