جوانی برای اولین بار به نیویورک آمده تا به وصیت مادرش جامهی عمل بپوشاند. مادرش از او خواسته تا پس از مرگش جسدش سوزانده و خاکسترش در مقابل مجسمهی آزادی در هوا پراکنده شود. پیش از این که جوان به وصیت مادرش عمل کند درگیر یک مسابقهی بختآزمایی عجیب میشود که باقی هفت شرکتکنندهی آن شخصیتهای سینمایی فیلمهای نام آشنا هستند.
از چالشهای این فیلم نسبتا بلند، پیدا کردن راهی بود تا مخاطب بتواند با کاراکتر احساس نزدیکی و همدلی کند. داستان فیلم و ژانر فانتزی آن مستلزم طراحی شخصیتی غریب بود که در عین حال بار قصهگویی فیلم را نیز به دوش بکشد.